سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ویژه نامه کارون پردیس

انتشار عکسهای شخصی دختر، دستاویز پسر جوان برای اخاذی

رییس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فرماندهی استان البرز از دستگیری پسرجوانی که قصد داشت تا با انتشار عکس‌های شخصی دختر مورد علاقه‌اش از وی اخاذی کند، خبرداد.
ایسنا: سرهنگ محمدمهدی کاکوان با بیان اینکه با حضور فردی در 17 شهریور ماه پرونده‌ای تحت عنوان «اخاذی» پیش روی ماموران پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات در فضای مجازی گشوده شد گفت: این فرد جوان که «هومن» نام داشت مدعی شد که فردی ناشناس در تماس با وی اعلام کرده است که در صورت عدم پرداخت 600 هزار تومان، عکس‌های خانوادگی او و خواهرش (فائزه) را در فضای اینترنت پخش خواهد کرد.

 

رییس پلیس فضای تولید وتبادل اطلاعات فرماندهی استان البرز با بیان اینکه این فرد در شکوایه خود اعلام کرده بود که اطلاعی از هویت فرد تماس گیرنده ندارد، گفت: ماموران در بررسی انجام شده دریافتند که هومن در یک نوبت اقدام به واریز مبلغ 600 هزار تومان به حساب عابربانک فرد ناشناس کرده است.

 

وی افزود: کارآگاهان در تحقیقات تکمیلی با شناسایی صاحب شماره حساب بانکی که مبلغ 600 هزار تومان به آن واریز شده بود دریافتند که این حساب متعلق به فرد ناشناس تماس گیرنده نیست.

 

به گزارش سیتنا، رییس پلیس فضای تولید وتبادل اطلاعات فرماندهی استان البرز افزود: صاحب حساب بانکی با حضور در مقر این پلیس اعلام کرد که هنگامی که قصد داشت از طریق سیستم ای تی ام مبلغی را از حساب خود دریافت کند مرد جوانی با این عنوان که عابربانک خود را به همراه ندارد از او تقاضا کرد تا شماره کارت او را به شخصی داده تا مبلغ 600 هزار تومان به حساب او واریز کند.

 

کاکوان افزود: به گفته فرد دارنده حساب، این شخص ناشناس پس از دریافت 600 هزار تومان مبلغ واریزی، از محل متواری شد.

 

وی افزود: تلاش کارآگاهان برای یافتن سرنخی از فرد تماس گیرنده ناشناس ادامه داشت تا این که هومن با حضور مجدد در پلیس فتا اعلام کرد که فرد ناشناس در تماسی مجددا درخواست یک میلیون تومان وجه نقد کرده است و تهدید کرده که در صورت عدم پرداخت نقدی این وجه، عکس‌های فائزه را در اینترنت منتشر خواهد کرد.

 

رییس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات استان البرز با بیان اینکه تلاش کارآگاهان پلیس فتا برای واکاوی زوایای پنهان این پرونده وارد مرحله جدیدی شده بود گفت: نهایتا کارآگاهان در بررسی اطلاعات دریافتی به شخص 24 ساله‌ای به نام وحید برخوردند که سرانجام این فرد با حکم قضایی توسط کارآگاهان پلیس فتا در 7 مهرماه سالجاری در رباط کریم دستگیر شد.

 

کاکوان  افزود: درکیس رایانه وحید که توسط ماموران پلیس فتا ضبط و به مقر پلیس انتقال داده شده بود، عکس‌های شخصی از فائزه در سیستم وجود داشت که آماده آپلود کردن در فضای مجازی بود.

 

وی با بیان اینکه وحید در اعترافات خود ضمن قبول بزه انتسابی اعلام کرد که از مدت‌ها پیش با فائزه خواهر 23 ساله هومن ارتباط داشته است گفت: هومن از رابطه عاطفی خود با فائزه تصاویری تهیه کرده بود.

 

کاکوان با بیان اینکه وحید بارها در اعترافات خود عنوان کرد که تنها قصد داشت که پول هدایایی که برای فائزه خریداری کرده را دریافت کند گفت: وحید در طول مدت دوستی خود برای فائزه یک عدد سکه پارسیان و چند گل سر تهیه کرده بود و جمع هدایای خریداری شده از سوی وحید هرگز به یک میلیون و 600 تومان نمی‌رسید و تنها بحث اخاذی از خانواده این دختر در میان بوده است.

 

وی با بیان اینکه شکات پرونده نیز که در تمامی مراحل تحقیقات اعلام کرده بودند که از هویت فرد تماس گیرنده اطلاع دقیقی ندارند گفت: شکات پرونده در تمام مراحل پرونده می‌دانستند که از سوی دوست سابق خواهرشان مورد تهدید واقع شده‌اند اما اطلاعی در مورد هویت این فرد در اختیار پلیس قرار ندادند.

 

به گفته کاکوان متهم 24 ساله این پرونده به همراه پرونده متشکله در اختیار مقام‌قضایی قرار گرفت.

پایان اخاذی میلیونی از دختر جوان

رئیس پلیس فضای تولید وتبادل اطلاعات فرماندهی استان البرز با بیان اینکه این فرد در شکوائیه خود اعلام کرده بود که اطلاعی از هویت فرد تماس گیرنده ندارد، گفت: ماموران در بررسی انجام شده دریافتند که هومن در یک نوبت اقدام به واریز مبلغ 600 هزار تومان به حساب عابربانک فرد ناشناس کرده است.
تهران امروز نوشت:

رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات فرماندهی استان البرز از دستگیری پسرجوانی که قصد داشت تا با انتشار عکس‌های شخصی دختر مورد علاقه‌اش از وی اخاذی کند، خبرداد.

سرهنگ محمدمهدی کاکوان با بیان اینکه با حضور فردی در 17 شهریور ماه پرونده‌ای تحت عنوان «اخاذی» پیش روی ماموران پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات در فضای مجازی گشوده شد گفت: این فرد جوان که «هومن» نام داشت مدعی شد که فردی ناشناس در تماس با وی اعلام کرده است که در صورت عدم پرداخت 600 هزار تومان، عکس‌های خانوادگی او و خواهرش (فائزه) را در فضای اینترنت پخش خواهد کرد.
 
رئیس پلیس فضای تولید وتبادل اطلاعات فرماندهی استان البرز با بیان اینکه این فرد در شکوائیه خود اعلام کرده بود که اطلاعی از هویت فرد تماس گیرنده ندارد، گفت: ماموران در بررسی انجام شده دریافتند که هومن در یک نوبت اقدام به واریز مبلغ 600 هزار تومان به حساب عابربانک فرد ناشناس کرده است.

وی افزود: کارآگاهان در تحقیقات تکمیلی با شناسایی صاحب شماره حساب بانکی که مبلغ 600 هزار تومان به آن واریز شده بود دریافتند که این حساب متعلق به فرد ناشناس تماس گیرنده نیست.

رئیس پلیس فضای تولید وتبادل اطلاعات فرماندهی استان البرز افزود: صاحب حساب بانکی با حضور در مقر این پلیس اعلام کرد که هنگامی که قصد داشت از طریق سیستم‌ای تی‌ام مبلغی را از حساب خود دریافت کند مرد جوانی با این عنوان که عابربانک خود را به همراه ندارد از او تقاضا کرد تا شماره کارت او را به شخصی داده تا مبلغ 600 هزار تومان به حساب او واریز کند.

کاکوان افزود: به گفته فرد دارنده حساب، این شخص ناشناس پس از دریافت 600 هزار تومان مبلغ واریزی، از محل متواری شد. وی افزود: تلاش کارآگاهان برای یافتن سرنخی از فرد تماس گیرنده ناشناس ادامه داشت تا اینکه هومن با حضور مجدد در پلیس فتا اعلام کرد که فرد ناشناس در تماسی مجددا درخواست یک میلیون تومان وجه نقد کرده است و تهدید کرده که در صورت عدم‌پرداخت نقدی این وجه، عکس‌های فائزه را در اینترنت منتشر خواهد کرد.

رئیس پلیس فضای تولید و تبادل اطلاعات استان البرز با بیان اینکه تلاش کارآگاهان پلیس فتا برای واکاوی زوایای پنهان این پرونده وارد مرحله جدیدی شده بود گفت: نهایتا کارآگاهان در بررسی اطلاعات دریافتی به شخص 24 ساله‌ای به نام وحید برخوردند که سرانجام این فرد با حکم قضایی توسط کارآگاهان پلیس فتا در 7 مهرماه سال‌جاری در رباط کریم دستگیر شد.

کاکوان افزود: درکیس رایانه وحید که توسط ماموران پلیس فتا ضبط و به مقر پلیس انتقال داده شده بود، عکس‌های شخصی از فائزه در سیستم وجود داشت که آماده آپلود کردن در فضای مجازی بود.
 
وی با بیان اینکه وحید در اعترافات خود ضمن قبول بزه انتسابی اعلام کرد که از مدت‌ها پیش با فائزه خواهر 23 ساله هومن ارتباط داشته است گفت: هومن از رابطه عاطفی خود با فائزه تصاویری تهیه کرده بود

تصاویر زنی که چند روزه 50 سال پیر شد

تصاویر زنی که چند روزه 50 سال پیر شد

 

ابتلا به اختلالی بسیار نادر باعث شده زنی 26 ساله ویتنامی طی چند روز تمامی دوران جوانی خود را سپری کرده و 50 سال پیرتر شود.

به گزارش مهر، تصور اینکه گذر عمر باعث شود روزی از جوانی 23 ساله به فردی سالخورده و 73 ساله تبدیل شوید بسیار ترسناک است، اما وحشتناکتر این است که این اتفاق طی چند روز رخ دهد نه 50 سال!
 
"گوین تی فونگ" زمانی که درمان واکنش آلرژیک بدنش نسبت به غذاهای دریایی را آغاز کرد تنها 23 سال سن داشت اما ترکیبی از داروهایی که برای درمان حساسیتش مصرف کرد در طول چند روز شادابی صورتش را از بین برد و پوست او را به پوستی پیر و پر چین و چروک تبدیل کرد.
 
فونگ که اکنون 26 سال سن دارد به هیچ وجه قابل شناسایی نیست و تنها صدا و رنگ طبیعی موهایش نشانه هایی هستند که همسایه ها می توانند از طریق آنها او را شناسایی کنند.
 
کشف دلیل اصلی پیری چند روزه فونگ هنوز پزشکان را درگیر خود کرده است، پزشکان بر سر دو بیماری تردید دارند: اختلالی به نام "لیپودیستروفی" و یا آثار جانبی استفاده بیش از اندازه از داروی استروئید.
 
لیپودیستروفی اختلالی بسیار نادر است که منجر به نابودی لایه چربی زیر پوست صورت می شود در حالی که پوست به رشد طبیعی خود ادامه می دهد. با این همه پزشکان در پی معاینات و آزمایشهای جدیدی که بر روی حساسیت پوست فونگ انجام داده اند این احتمال می رود که فونگ به اختلالی به نام "ماستوسیتوسیز" مبتلا شده است، اختلالی لاعلاج که به واسطه وجود تعداد زیادی از سلولهای مشهور به Mast در بدن انسان به وجود می آید.
 
ابتلا به این اختلال پیش از اینکه فونگ استفاده از شیوه های درمانی را آغاز کند، باید به تایید برسد، با اینهمه پزشکان امیدوارند در نهایت بتوانند به نتایج امیدوارکننده ای برسند. این امید وجود دارد که شیوه های درمانی بتوانند 50 تا 70 درصد از پوست او را به حالت طبیعی بازگرداند.
 
بر اساس گزارش تلگراف، ماستوسیتوسیز با اختلال پیری زودرس که منجر به سالخوردگی 10 برابر سریعتر از حد معمول در کودکان می شود، متفاوت است. نشانه های پیری زودرس از دست دادن موهای سر، بزرگ شدن ابعاد سر، آشکار شدن رگهای خونی از زیر پوست بدن، فرسوده شدن مفاصل و جابه جا شدن کشکک زانو است، همچنین نشانه های این بیماری معمولا از اولین سالگرد تولد کودکان خود را نشان می دهند. دلیل بروز این اختلال ازدیاد پروتئین "پروگرین" در بدن است، پروتئینی که سلولها را نابود کرده و روند پیری را تسریع می کند.
 
 

چهره فونگ قبل و بعد از سالخوردگی

انجام تستهای حساسیت پوست بر روی صورت فونگ احتمال ابتلا به بیماری متفاوتی را افزایش می دهد

فونگ طی چند روز از سن 23 سالگی به 73 سالگی رسیده است

کد خبر:104817 -


سایت مشرق: چشم مشایی را عمل کردند چون در نماز شب زیاد گریه کر

یکی از حامیان مشایی با اظهار‌نظر متفاوت و جالبی این جراحی را ناشی از خشکی چشم مشایی به دلیل گریه‌ها و راز و نیازهای شبانه وی عنوان کرده است.

آفتاب: سایت مشرق نوشت: در حالی که خبرها از بستری شدن و عمل جراحی مشایی به دلیل افتادگی پلک حکایت دارد، اما یکی از حامیان وی در جلسه‌ای با اظهار‌نظر متفاوت و جالبی این جراحی را ناشی از خشکی چشم مشایی به دلیل گریه‌ها و راز و نیازهای شبانه وی عنوان کرده است


کیهان: روز بازی ایران - بحرین را تعطیل کنید!

روزنامه کیهان در ستون خوانندگان خود نوشت: مسئولین سیاسی- ورزشی کشور با برنامه‌ریزی مدبرانه روز مسابقه فوتبال ایران با بحرین را به حمایت از مظلومین این کشور و محکومیت آل سعود خبیث تعطیل نمایند.
آفتاب: روزنامه کیهان در ستون خوانندگان خود نوشت: مسئولین سیاسی- ورزشی کشور با برنامه‌ریزی مدبرانه روز مسابقه فوتبال ایران با بحرین را به حمایت از مظلومین این کشور و محکومیت آل سعود خبیث تعطیل نمایند. 

همچنین این روزنامه در این ستون با اشاره به مدیریت جدید باشگاه پرسپولیس اعتماد مردم به مسئولان کشور را «اندک» دانست که با این رفتارها از بین می‌رود: خداوکیلی آقای رویانیان با داشتن چندین شغل و مشغله کاری می‌تواند به مشکلات باشگاه به هم ریخته پرسپولیس رسیدگی کند. چرا کاری می‌کنیم مردم، اندک اعتمادشان را به مسئولان از دست بدهند.

زنانی که بفکرارضای شخصی خودهستند

از موضع گیری آنان پس از خروج از کشور نیز چنین بر می آید که مخالفتشان با جمهوری اسلامی نه یک مخالفت اصولی و دارای مبانی منطقی بلکه بیشتر مخالفتی از جنس غریزه های جنسی است. مخالفتهایی که تماما در یک کلام خلاصه می شود:....

عصر امروز نوشت: در این روزها موضوع کشف حجاب مینا لاکانی بازیگر سیما در شبکه صدای امریکا خبری بود که توجه بسیاری از اهالی سینما را به خود معطوف کرد.
همین موضوع جرقه ای شد تا در گزارشی به بررسی احوال برخی از زنانی که در قالب بازیگر، خبرنگار و فعال سیاسی در کشور جمهوری اسلامی ایران نامی برای خود دست و پا کردند و امروزه در آن سوی مرزها با کنار گذاشتن حجاب، اظهار نظرات مغرضانه، همکاری با شبکه های ضد ایرانی و . . . قصد ضربه زدن به ایران اسلامی را دارند، بپردازیم.

مینا لاکانی:
مینا لاکانی متولد1351 تهران، بازیگر تئاتر و سینمای ایران بود که در سال 1373 برای بازی در فیلم دیدار، برنده جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول زن جشنواره فیلم فجر شد. وی کار خود را با تئاتر آغاز کرد اما آغاز فعالیت سینمایی او حضور در فیلم «پرواز را به خاطر بسپار» صورت گرفت.
از دیگر کارهای سینمایی او می ‌توان به جان سخت، دیدار، روز فرشته، زن شرقی و فیلم های تلویزیونی بگو که رویا نیست اشاره کرد. همچنین وی در سریال های تاوان، آخرین گناه، روزهای اعتراض و ترانه? مادری نیز حضور داشته است.
لاکانی چند روز پیش با شرکت در برنامه شباهنگ صدای آمریکا بدون حجاب حاضر شد و در مصاحبه با این شبکه خود را مبرا از حزب بازی خواند ولی مدعی شد به خاطر همبستگی با مردم، از ایران خارج شده است. لاکانی در این مصاحبه عدم حضورش در صدا وسیما را نه ضعف بازیگری و نامناسب بودن برای نقش، بلکه سیاسی خوانده است.


فریبا داوودی مهاجر
فریبا داوودی مهاجر کارشناس و مشاور دفتر مشارکت زنان اصلاحات، خبرنگار روزنامه های اصلاح طلب، مشاور رئیس جمهور در مرکز مطالعات و تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری (دولت خاتمی), مشاور وزیر علوم و مشاور وزیر ارشاد اسلامی دوران اصلاحات) بوده است.
وی پس از فرار به خارج و پناه بردن به دامن آمریکایی ها طی مصاحبه ای با یکی از شبکه های لس آنجلسی وقتی مجری از او سوال پرسید که چرا شما فقط جلوی دوربین روسری سر می کنید؟ گفت: من بنا بر مصلحت و شرایط قبلا در ایران حجاب داشتم ولی اعتقادی به آن ندارم. خبرنگار از او خواست تا روسری اش را بردارد داودی هم مقابل دوربین تلویزیون حجابش را برداشت. وی این عمل را اعتراض به وضع موجود ایران می داند و از زنان ایرانی هم می خواهد که تجربه او را تکرار کنند.



فرناز قاضی زاده

فرناز قاضی‎زاده روزنامه نگار ایرانی و مجری شبکه تلویزیونی بی‎بی‎سی فارسی، متولد12 آذر 1353 در تهران است. قاضی‎زاده سال‎ها در روزنامه‎های ایرانی فعالیت کرد. او از سال 1375 کارش را در هفته‎نامه «خانه» آغاز کرد. بعد از آن در سال 1377 به روزنامه ایرانیان سپس به روزنامه زن رفت.
قاضی‎زاده همچنین سابقه فعالیت در روزنامه نشاط، جامعه روز، آفتاب امروز، هم میهن (به مدیر مسئولی غلامحسین کرباسچی) و «یاس‎نو» را دارد.
قاضی‎زاده در سال 1379 حتی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران نیز به‎عنوان مجری در یک برنامه علمی به نام کاوش فعالیت می‎کرد. فرناز قاضی‎زاده در سال 1382، به‎همراه خانواده‎اش ایران را ترک کرده و به هلند و بعد از آن به انگلستان رفت. در سال 2005 میلادی، قاضی‎زاده به‎همراه مسعود بهنود، نوشابه امیری، هوشنگ اسدی و حسین باستانی روزنامه اینترنتی روزآنلاین را راه‎اندازی کردند. در فوریه 2005 به‎عنوان تهیه‎کننده رادیو، به استخدام بی‎بی‎سی‎فارسی درآمد. در بی‎بی‎سی، قاضی‎زاده علاوه‎بر تهیه گزارش، به‎عنوان مجری برنامه‎های رادیویی کار کرد تا این‎که در سال 2009 به‎عنوان مجری تلویزیون فارسی بی‎بی‎سی کار خود را آغاز کرد.


گلشیفته فراهانی
رهاورد (گلشیفته) فراهانی 19 تیر 1362 در تهران و در خانواده ای هنرمند متولد شد. پدرش بهزاد فراهانی بازیگر سینما و تئاتر کشور و مادرش فهیمه رحیم نیا فارغ التحصیل رشته هنرهای تجسمی است.
وی بازی خود را بازی در فیلم درخت گلابی در سال 1376 آغاز کرد. از دیگر فیلم های معروف او می توان به بوتیک، اشک سرما، ماهی ها عاشق می شوند، به نام پدر، گیس بریده، میم مثل مادر، سنتوری، همیشه پای یک زن در میان است، دیوار و درباره الی اشاره کرد.
گلشیفته فراهانی با خروجش از کشور حجابش را کنار گذاشت و سپس طی مصاحبه ای اعلام کرد که از حجاب متنفر است. فراهانی با بازی در فیلم های غیر اخلاقی هالیوود علاوه بر این که تمام راه های برگشت به ایران را به روی خودش بست باعث شد تا بسیاری از سینمادوستان کشور از وی به خوبی یاد نکنند.



شادی صدر
شادی صدر متولد 1353 وکیل و روزنامه‌نگار فمینیست ایرانی و فعال حقوق زنان به شمار می آید. او در حدود پانزده سالگی با ماهنامه سروش نوجوان وارد حوزه? روزنامه‌نگاری شد، سپس با ماهنامه همشهری همکاری کرد. در دانشگاه رشته حقوق را انتخاب کرد و دبیر سرویس حقوقی روزنامه زن شد.
صدر به عنوان یکی از مخالفان جمهوری اسلامی مدتی است به آمریکا مهاجرت کرده و به دلیل سخنان ضدایرانی خود به بهانه دفاع از حقوق زنان جوایز متعددی را از نهادهای وابسته به آمریکا و رژیم صهیونیستی دریافت کرده است، در جدید‌ترین اقدام خود دست به تاسیس یک سازمان جدید زده است.
«شادی صدر» که پای ثابت سخنرانی‌های ضداسلامی و ضدایرانی در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکا است، پس از ناکامی در اجرای طرح «کمپین علیه حجاب» مدتی را سکوت کرده بود، با استفاده از یک بودجه هنگفت که منبع آن مشخص نیست، سازمانی را تحت عنوان عدالت برای ایران تاسیس کرده و به دنبال اجرای برنامه‌های ضدایرانی است.



مسیح علی نژاد
معصومه علی‎نژاد قمی، معروف به مسیح علی‎نژاد در سال 1355 در بابل متولد شد. او روزنامه‎نگاری را از سال 1378 با روزنامه همبستگی آغاز کرد و بعد از آن با ایلنا همکاری کرد. از او در روزنامه‎های شرق، بهار، وقایع اتفاقیه، هم‎میهن و اعتماد ملی نیز نوشته‎هایی منتشر شده است.
علی‎نژاد به‎همراه عناصر افراطی و نفوذی مدعی اصلاح‎طلبی پس از فرار به آمریکا، معرکه‎گیر تجمعات 20-30 نفره ضد انقلاب در شهرهای واشنگتن، نیویورک و بوستون شد. در این تجمعات عناصری نظیر محسن سازگارا، فاطمه حقیقت‎جو، علی افشاری، علی‎اکبر موسوی خوئینی، محمد تهوری، احمد باطبی، مسیح علی‎نژاد و... حضور پیدا می‎کنند و ضمن معرکه‎گیری تلاش می‎کنند تا خود را نزد طرف آمریکایی، فعال و به درد بخور! نشان دهند. این طیف همچنین پس از انتخابات ریاست جمهوری دهم و به‎ویژه در روزهای منتهی به 18 تیر، از سوی رسانه‎های بدنام غربی (صدای آمریکا، رادیو فردا، بی‎بی‎سی، گویانیوز، روز نت، رادیو زمانه و...) به عرصه فعالیت فراخوانده شدند تا به تحریک بی‎هزینه برای آشوبگری بپردازند. خبرنگار فراری نشریات زنجیره‎ای اصلاح‎طلب، اکنون در لندن اقامت دارد و با سایت جرس همکاری می‎کند.
به نظر می رسد چنین افرادی که سال ها تحت قوانین اسلامی و شرایط مساوی حقوق بشر در ایران فعالیت می کردند هرگز به عنوان یک ایرانی مسلمان دغدغه اعتلای ایران و اسلام را در سر نمی پروراندند و بیشتر به فکر ارضای امیال های شخصی خود بوده اند و از موضع گیری آنان پس از خروج از کشور نیز چنین بر می آید که مخالفتشان با جمهوری اسلامی نه یک مخالفت اصولی و دارای مبانی منطقی بلکه بیشتر مخالفتی از جنس غریزه های جنسی است. مخالفتهایی که تماما در یک کلام خلاصه می شود: چرا جمهوری اسلامی نمی گذارد ما لخت باشیم و در خیابانهای تهران خود را نمایش بدهیم؟



گلشیفته فراهانی: اگر نقشی مخالف اعتقاداتم باشد نمی توانم آن را ق

در مصاحبه ای با پرویز جاهد مطرح شد


گلشیفته فراهانی: اگر نقشی مخالف اعتقاداتم باشد نمی توانم آن را قبول کنم + سند

گلشیفته فراهانی در مصاحبه ای با "پرویز جاهد"، منتقد فیلم که سایت بی بی سی فارسی آن را منتشر کرد گفت: اگر نقشی مخالف اعتقاداتم باشد نمی توانم آن را قبول کنم.

به گزارش جام نیوز، به نقل از سایت بی بی سی فارسی گلشیفته فراهانی در مصاحبه ای با "پرویز جاهد" منتقد فیلم و در پاسخ به سئوال وی که پرسید به عنوان یک بازیگر وقتی نقشی به شما پیشنهاد می شود چگونه با آن برخورد می کنی؟ گفت: « اگر نقشی مخالف اعتقاداتم باشد، نمی توانم آن را قبول کنم. مثلا من نمی توانم نقش یک تروریست را بازی کنم چون نمی توانم بپذیرم هر کسی که از خاورمیانه می آید تروریست هست. بازیگرها دستشان در انتخاب نقش خیلی مواقع بسته است اما می دانم که حداقل آن چیزی که بازی می کنم نباید 180 درجه با آنچه که فکر می کنم، فرق داشته باشد».
گلشیفته فراهانی اولین بازیگر زن سینمای ایران است که به همه اعتقادات و تفکرات مذهبی خود پشت پا زده و از همه مسائلی که یک زن ایرانی به آن پابند است دست کشیده است. ولی در فیلم "یک مشت دروغ" به کارگردانی ریدلی اسکات نقش یک پرستار سوری به نام عایشه را با پوشش و رفتاری غیر اسلامی در کنار لئوناردو کاپریو بازی کرده است.
آیا پوشش و رفتار گلشیفته فراهانی در این فیلم نشان دهنده چهره زنان موفق و با فرهنگ ایرانی است؟
آیا بازی در اینچنین فیلم هایی کمتر از ترور فرهنگ و آداب و رسوم یک زن ایرانی نیست؟
البته بازی خانم فراهانی در فیلم های اخیرش آن هم با وضع نامناسب نشان از عمق اعتقادات وی دارد.
کد 201/6



انتهای خبر / کد خبر


توزیع لواشک با بسته بندی سیگار!

روزنامه خراسان نوشت :

گفته می شود از ابتدای سال تحصیلی جاری، برخی دکه داران در اطراف مدارس ابتدایی و راهنمایی تعدادی از شهرهای جنوب کشور اقدام به عرضه نوعی لواشک می کنند که بسته بندی آن همچون سیگار است و برای خوردن آن باید آن را مانند استعمال دخانیات، در دهان گذاشت.


زنان از مردها قویترند!

مردها در موقعیت پایین‌تری در قیاس با زنان قرار دارند، زیرا مردها تنها یک کروموزوم X دارند، در حالی که زنان صاحب دو کروموزم X هستند، لذا در زنان در صورتی که ژن‌های ایمنی در یک کروموزوم غیرفعال باشند، دیگر کروموزوم آن را جبران می‌کند.

 

پژوهشگران بلژیکی دریافتند: اگر چه در طول قرن‌های متمادی همواره به زن به عنوان جنس ضعیف نگاه شده است، اما زنان از لحاظ ژنتیکی به گونه‌ای برنامه‌ریزی شده‌اند که در مقابل بیماری‌های عفونی و سرطان از خود مقاومت بیشتری نشان می‌دهند.

به گزارش ایسنا در گزارش مربوط به این تحقیق آمده است که سیستم ایمنی مردها در مقابل زنان ضعیفتر است، زیرا زنان دارای میکرو RNAs هستند.

دکتر «کلاود لیبرت» از دانشگاه «گنت» در بلژیک بر اساس یافته‌های حاصل از این پژوهش می‌گوید: مردها در موقعیت پایین‌تری در قیاس با زنان قرار دارند، زیرا مردها تنها یک کروموزوم X دارند، در حالی که زنان صاحب دو کروموزم X هستند، لذا در زنان در صورتی که ژن‌های ایمنی در یک کروموزوم غیرفعال باشند، دیگر کروموزوم آن را جبران می‌کند.

وی می‌افزاید: ما معتقدیم علت این‌که زنان بیشتر عمر می‌کنند و در مقابل ضربه‌های روحی و بیماری‌ها مقاوم‌ترند، کروموزوم X است که در انسان در برگیرنده 10 درصد میکرو RNAs است که تا کنون در ژنوم انسان ردیابی شده است.

نتایج این تحقیق در مجله «BioEssays» منتشر شده است


ماجرای دختر فلج و نابینا که پشت پنجره فولاد امام رضا(ع) شفا پیدا

آنچه می‌خوانید ماجرای مرضیه عظیمی، 15 ساله، ساکن مشهد است که پیش از این دارای بیماری اعصاب و تشنج، فلج پاها و نابینایی بوده و پشت پنجره فولاد شفا پیدا کرده است.

حرم امام علی بن موسی الرضا(ع) پهنه پرتو فشانی انوار الهی و به فرمایش رسول خدا(ص) «قسمتی از بهشت»، یا دارالشفای دردمندان و خانه امید غم رسیدگان و محل نزول ملائک است. در هر لحظه از شب و روز که به زیارت حرمش بشتابی صحن و سرای ملکوتی‌اش را آکنده از شیفتگان و دلباختگانی می‌یابی که سرشک شوق از دیده می‌بارند و آرامش حضور در این بارگاه را بر جان خویش می‌افشانند چنان که گروهی برای رسیدن به مراد خویش انگشتانشان را حلقه ضریح کرده، عطش چشمانشان را با نگریستن به گلدسته‌ها فرو می‌نشانند و تپش دل‌های بی‌قرارشان را با نظاره به گنبد طلا آرامش می‌بخشند.

به گزارش برنا، شکوه حرم رضوی از هر منظری که بنگری چشم‌نواز است و جذبه‌اش تکرار را بر نمی‌تابد و هر دردمندی، سالخورده یا میانسال یا خردسال، روی سوی تنها آرامشگاهی دارد که در آن امید خالصانه هیچ مخلصی رنگ نمی‌بازد.

پیرامون ضریح مطهرش هماره آکنده از ولایت پیشگانی است که هرگز دل به غیر بارگاه ولایت نسپرده‌اند و امیدی جز از این بارگاه نمی‌برند و این احساس آسمانی خود را با فریاد کردن صلوات‌های پیاپی به آگاهی می‌رسانند.

اشک دیدگان هر یک از آن‌ها فریاد رسایی است گویای دردهاشان که تنها سرورشان عرض حال آنان را از سرشک دیده‌هاشان می‌خواند و بی‌هیچ گفتگویی خواسته ایشان بر می‌آورد.

آنچه در ادامه می‌خوانید ماجرای مرضیه عظیمی، 15 ساله، ساکن مشهد است که پیش از این دارای بیماری اعصاب و تشنج، فلج پاها و نابینایی بوده و در تاریخ 13/3/72، پشت پنجره فولاد حرم قدس رضوی شفا پیدا کرده و پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی آن واقعه را به ثبت رسانیده است.

دکتر عینک ذره‌بینی‌اش را از روی چشمهایش برداشت، از پشت میز بزرگش بلند شد و به طرف صندلی چرخ‌دار مرضیه آمد. مقابل او ایستاد و در حالی که با تعجب به هیکل بزرگ او که به بی‌حرکت میان صندلی افتاده بود نگاه می‌کرد، گفت: چند سال دارد؟
صغری خانم با گوشه چادرش اشکهایش را پاک کرد: پانزده سال آقای دکتر!
دکتر سرش را به طرف او برگرداند: فقط پانزده سال؟
و بدون اینکه منتظر جواب بماند، دوباره نگاهش را به طرف مرضیه چرخاند. پاهای ورم کرده و بزرگی که به صورت ناخوشایندی آویزان شده بودند، تنه بزرگی که بر روی صندلی به یک طرف خم شده بود و صورت گوشت آلودی که بیشتر به یک توپ پر باد شباهت داشت.
پرسید: باید دویست و پنجاه کیلویی وزنش باشد، اینطور نیست؟
صغری خانم کمی جلو آمد: سیصد کیلو آقای دکتر!
ـ شما مادرش هستید؟

ـ بله!
ـ گفتید تمام پزشکان جوابش کرده‌اند؟
ـ بله آقای دکتر!
لطفاً پرونده پزشکی‌اش را به من بدهید.
صغرا خانم پرونده قطور مرضیه را به دست دکتر داد و به گوشه اتاق رفت، گوشه چادرش را به دندان گرفت و شروع کرد به جویدن آن.
دکتر پشت میزش نشست، عینکش را دوباره بر چشم گذاشت و به مطالعه پرونده مشغول شد، بعد سرش را بلند کرد و پرسید: سکته مغزی هم داشته؟
ـ بله آقا، سکته مغزی، بعد هم تشنج. نمی‌تواند دستهایش را کنترل کند، کتری را که به دست می‌گیرد، هر لحظه ممکن است آب جوش را روی پاهایش بریزد.
ـ اما وزنش چطور؟ این همه اضافه وزن چطور پیدا شد؟

ـ وقتی بیماری اعصاب گرفت، گفتیم که دیگر کار خانه نکند، البته قبل از بیماری خیلی کار می‌کرد، کارهای سنگین و طاقت‌فرسا، البته من مقصر نبودم، رسیدگی به شش بچه کوچک کار آسانی نبود، همین موقع بود که تعادل روحی او به هم خورد، بیمار که شد دیگر کار نکرد، کارش این بود که گوشه‌ای می‌نشست و با کسی حرف نمی‌زد، ما اصلاً متوجه اضافه وزن او نبودیم و عاقبت هم این وزن زیاد پاهایش را از کار انداخت.

مادر مرضیه ساکت شد، اشکهایش را پاک کرد و دوباره به جویدن گوشه چادرش مشغول شد. دکتر آه سردی کشید، از پشت میز کارش بلند شد، به طرف مرضیه آمد، دستش را به طرف چشم راست او برد و پلکش را بالا زد، دستش را پایین آورد و این بار چشم چپ را معاینه کرد. سپس پرسید: اما درباره چشمهایش چه می‌گویید، آیا قبل از اینکه به بیماری چاقی مبتلا شود، چشمهایش عیبی داشته‌اند؟

ـ نه آقای دکتر چشمهایش خوب خوب بود، اما نمی‌دانم چطور خیلی زود چشمهایش را هم از دست داد، حالا هم که یک تکه گوشت شده، نه راه می‌رود نه جایی را می‌بیند.

هر چه دوا و درمان کردیم فایده نداشته، حالا فقط امید من به شماست.
دکتر با ناراحتی به طرف پنجره اتاق رفت، آن را باز کرد و به خورشید که همه جا را روشن کرده بود، نگاهی انداخت و وقتی به این مسأله فکر کرد که چشمهای مرضیه از این دریای نور نصیبی ندارند، بر ناراحتی‌اش افزوده شد، اما از دست او هیچ کاری ساخته نبود و او این را خوب می دانست. لذا به طرف صغرا خانم آمد، سرش را پایین انداخت و گفت: ببین خانم من فکر می‌کنم به نفع شماست که دیگر بیش از این پولهایتان را هدر ندهید، همان طور که قبلاً همکارانم هم به شما گفته‌اند، هیچ امیدی نیست، هیچ‌کس نمی‌تواند برای این بچه کاری انجام دهد، یک معجزه. فقط یک معجزه ممکن است او را نجات دهد.

دکتر لحظه‌ای ساکت شد، نفس عمیقی کشید و ادامه داد: بنابراین من به شما پیشنهاد می‌کنم اگر تحملش را دارید او را به خانه ببرید و او را با همین وضعی که دارد بپذیرید و اگر نمی‌توانید، عقیده اینست که او را به آسایشگاه معلولان تحویل دهید، آنها می‌دانند این طور بچه‌ها را چطور نگهداری کنند.

مادر مرضیه بدون اینکه چیزی بگوید به طرف دخترش آمده، پشت سرش قرار گرفت و صندلی چرخ‌دار را به طرف در خروجی حرکت داد. قبل از اینکه از در خارج شود، برگشت و یکبار دیگر به دکتر نگاه کرد. اما او سرش را همچنان پایین نگه داشته بود.

از مطب دکتر فاصله گرفت، چند راهرو از راهروهای دراز و طولانی بیمارستان قائم(عج) را پشت سر گذاشت، قبل از اینکه به آخرین راهرو برسد، ناگهان متوجه صدها چشمی شد که به او و دخترش خیره شده بودند، مردها و زنهای زیادی در دو طرف راهرو ایستاده بودند و مانند کسانی که چیز عجیبی را برای اولین بار ببینند، به او و دخترش نگاه می‌کردند. ایستاد، چرخ را رها کرد و به مقابل دخترش آمد، وقتی اشکهای او را دید بی‌اختیار او را در آغوش کشید.

مرضیه که حالا گریه‌اش بیشتر شده بود گفت: مادر، من می‌خواهم پیش شما باشم، نمی‌خواهم به آسایشگاه معلولان بروم، من شما را دوست دارم، مرا به آسایشگاه نبرید.
صغرا خانم این بار محکمتر دخترش را در آغوش فشرد، دستهایش را گرفت و گفت: ما باید دنبال دکتر دیگری بگردیم.
ـ اما شما نباید دیگر پولهایتان را به خاطر من هدر دهید.
و مادر فقط گفت: می‌دانم دخترم، می‌دانم.
بلافاصله، صندلی چرخ‌دار را به حرکت در آورد، از میان جمعیت راهی باز کرد و به سرعت از آنجا دور شد.

به خانه آمد. مرضیه را به زحمت از روی صندلی پایین آورده او را در گوشه اتاق قرار داد. بالش را زیر سرش گذاشت و پتو را روی او کشید و بلافاصله از خانه خارج شد او تصمیمش را گرفته بود، به سرعت خودش را به بازار رساند، مقدار زیادی سبزی آش خرید. وقتی فکر کرد فردا سه‌شنبه است و اولین روز ماه ذی‌الحجه، لبخند زد، تصمیم گرفت به نیت شفای مرضیه، آش نذری بپزد.

وقتی سه‌شنبه از راه رسید او به نذر خود عمل کرد. سینی‌های بزرگ که چند کاسه آش در آنها قرار داشت ناگهان تمام کوچه را پر کرد، دَرِ تمام خانه‌ها به صدا در آمد و کاسه‌های کوچک و بزرگ آش در سفره‌ها جای گرفت.

صغرا خانم در آخرین دقایق پایانی شب و آن هنگام که شستن دیگ بزرگ آش را به پایان برده بود، سرش را بلند کرد و به آسمان نگاهی انداخت، وسیع بود و بی‌انتها.

هزاران ستاره، مانند هزاران چراغ پرنور در یک لحظه به او لبخند زدند. او هم خندید، درد کمرش را هم از یاد برد. نگاهش را از آسمان و از ستاره‌ها گرفت و به درون اتاق آمد، سجاده را پهن کرد دو رکعت نماز خواند. قرآن را باز کرد و چند آیه از آیات خداوند را زمزمه کرد. وقتی قطرات اشک از چشمانش سرازیر شد حاجت خود را طلبید؛ چند لحظه بعد خواب پلکهای خسته‌اش را روی هم آورد. مدت زیادی از خوابیدن او نگذشته بود که احساس کرد دو بانو، بانوانی با حجاب و نورانی، گویی از دنیایی دیگر به سویش آمدند. اول ترسید و بعد تعجب کرد، اما وقتی آن دو بانوی بزرگوار با مهربانی به او گفتند که به زیارت خانه خدا برود لبخند زد.

وقتی از خواب بیدار شد، هیچکدام از آنها را آنجا ندید، چشمهایش را مالید ولی خبری نبود، از جایش بلند شد، به طرف مرضیه آمد. مرضیه خوابیده بود. به سختی نفس می‌کشید.

به طرف پنجره اتاق آمد. به حیاط نگاهی انداخت. دیگ بزرگ آش نزدیک دیوار خانه قرار داشت. به آسمان نگاهی انداخت. به زیارت فکر کرد. اما برای رفتن به مکه پول لازم بود. وقتی به یاد آورد که بیماری مرضیه دیگر پولی برایش باقی نگذاشته است، دلش گرفت.
خورشید اولین اشعه‌های نورش را به حیاط بزرگ خانه سپرده بود که صغرا خانم با خوشحالی به طرف دخترش دوید، او را از خواب بیدار کرد و گفت: باید به حرم برویم، مرضیه بلند شو!

باید به حرم امام رضا(ع) برویم، حج ما آنجاست، حج فقرا آنجاست. به زحمت مرضیه را روی چرخ قرار داد و ساعتی بعد او را با پارچه‌ای سبز رنگ به پنجره فولاد دخیل بست.

مادر با قلب شکسته اشک می‌ریخت. مرضیه که با چشمان بی‌فروغ به اطراف می‌نگریست، احساس دلتنگی عجیبی داشت. وقتی این دلتنگی بیشتر شد، اشکش سرازیر شد.

چند لحظه بعد اختیار اشک‌ها را از دست داد. باران اشک‌ها، اشک‌های درخواست و دعا، اشک‌های امید و رجا اشکهای پاک و زلال آمدند و آمدند تا غبار نابینایی مرضیه را شستند و با خود بردند. دو بانوی بزرگوار حالا مقابل چشمان مرضیه قرار داشتند. از پنجره فولاد بوی بهشت به مشام می‌رسید به او اشاره کردند که از جایش بلند شود، ولی او نمی‌توانست. ناگهان آقایی که هیچ نشانه خاکی در وجود او به چشم نمی‌خورد از طرف پنجره فولاد پیدا شد. جلو آمد با هیبت بود و با عظمت، نزدیک شد. حضورش بوی امید می‌داد. پوشش سبز رنگش نتوانسته بود نورانیت چهره‌اش را پنهان کند. حجاب را کنار زد، یک پارچه نور مانند هزاران چلچراغ ناگهان پدیدار شد، گفت بلند شو!

با مهربانی به او گفت که دیگر دارو مصرف نکند و ناگهان ناپدید شد.
نقاره‌های حرم به افتخار این شفایافته به صدا درآمدند، کبوتران به شکرانه این لطف به پرواز درآمدند و در اطراف گنبد طلا به طواف پرداختند، مرضیه عظیمی، دختر 15 ساله مشهدی، ناگهان بر روی دست‌ها قرار گرفت.